به محض جوش آمدن آب ، قهوه ای درست کردم و بعد از آن روی تنها میز چوبی اتاق نشستم . مقابلم یک دیوار بود که یادداشت هایم را بین ترک های بزرگ آن چفت کرده بودم و پشت سرم هم کلبه ی درویشی ام . از این دنیا تنها یک ماشین تایپ دارم و قرار است که زندگی من را دگرگون سازد . بله من نویسنده ام . الان هم اولین رمانم آماده است و فردا هم اولین قرار کاری زندگی ام را تجربه خواهم کرد . نمیدانم رمانم را قبول بکنند,داستان,کوتاه,یادداشت,نویسنده ...ادامه مطلب
به محض جوش آمدن آب ، قهوه ای درست کردم و بعد از آن روی تنها میز چوبی اتاق نشستم . مقابلم یک دیوار بود که یادداشت هایم را بین ترک های بزرگ آن چفت کرده بودم و پشت سرم هم کلبه ی درویشی ام . از این دنیا تنها یک ماشین تایپ دارم و قرار است که زندگی من را دگرگون سازد . بله من نویسنده ام . الان هم اولین رمانم آماده است و فردا هم اولین قرار کاری زندگی ام را تجربه خواهم کرد . نمیدانم رمانم را قبول بکنند,داستان,کوتاه,یادداشت,نویسنده ...ادامه مطلب