یادداشت : 11.22.63

ساخت وبلاگ

 

موضوع سفر در زمان  همیشه جذاب است . اگر هزاران نوشته و فیلم هم درباره زمان نوشته و ساخته بشود باز هم کم است . بخصوص وقتی که موضوع ، سفر به گذشته باشد . داستان سریال محبوب این روزهای من هم موضوعش سفر در زمان است . نویسنده ای امروزی قرار است سفری داشته باشد به سال 1960 تا جان رییس جمهور محبوب امریکا جان اف کندی را نجات بدهد . و بتواند آینده ای بهتر از امروز را برای جهانیان رقم بزند . اما این گذشته است که به شدت سخت مقابلش می ایستد و به شکلی فانتزی مانع قهرمان داستان میشود . قهرمان داستان جیک اپینگ معلم ساده ایست که این فرصت را پیدا میکند که به گذشته سفر کند تا ماموریتش را انجام بدهد . اما این عشق است که جلوی این قهرمان رو میگیرد . جیک عاشق دختری میشود ، تا جایی که دوست ندارد به زمانه خودش بیاید و حتی تلاش کند تا چیزی عوض شود اما در نهایت کارش را میکند ولی نتیجه ای تلخ را به وجود می آورد . نه تنها وضع امروز بهتر نمیشود بلکه این فلاکت و بدبختی است که امروز دچار آن میشود   . گذشته پیروز میشود و وسیله آن  هم عشق است .

وقتی اسم استیفن کینگ و جی جی آبرامز در کنار هم بیاید حتما باید منتظر یک داستان و در نتیجه سریال به شدت دیدنی بود . کینگ ابر نویسنده حال حاضر امریکا که بیشتر آثارش موضوعات علمی و تخیلی و حتی فانتزی است . این داستان را در غالب رمان نوشته است آبرامز هم با خرید حق اثر داستان ، آن را تبدیل به یک مینی سریال قدرتمند کرده است .

ستون اصلی سریال داستان قوی آن است . و بازی قدرتمند جیمز فرانکو و سارا گدون هم که مکمل های هم هستند سریال را به یک اثر درجه یک تبدیل کرده است . دهه شصت آمریکا را به خوبی به تصویر میکشد و فضاسازی قدرتمندی دارد . شاید تنها ضعف آن این است که تعداد قسمت های آن کم است و کاش بیشتر از این بود .

اگر امکان این بود که به گذشته سفر بکنیم و جان کسی را نجات بدهیم به سراغ چه کسی میرفتیم ؟ این سوالی بود که بعد از پایان سریال ذهنم را مشغول خودش کرده است . در تاریخ چند دهه اخیر که سیری کنیم انسانهای بزرگ و والایی را میبینیم که عمری کم داشته اند یا حتی مثل کندی بزرگ آنها را ترور کرده اند . انسان هایی که در زندگی و تاریخ امروز ما نقش داشته اند حتی با عمر ناچیزی که در این دنیا سپری کرده باشند . هرچه فکر کردم در این تاریخ کشورم انسان های بزرگ زیادی بودند که دوست داشتم آن ها را نجات بدهم . یا حتی به گذشته برگردیم و کارهایی را که نباید انجام دهیم را اصلاح کنیم . اقداماتی که ما مردم در دوره ای خاص در کشورهایمان انجام میدهیم که امروز ما را خراب میکند و این فرزندانمان هستند که باید تاوان آن را بدهند بدون آنکه نقشی در آن داشته باشند . این فکر ذهنم را آشفته کرده است که واقعا اگر امکان داشت به گذشته بروم چه کسی را نجات میدادم . یا اگر نجات میدادم امروز ما بهتر میشد یا مثل این سریال بعد از نجات کندی جز بدبختی چیزی نصیب مردم نشود . شاید این سرنوشت خوبی باشد که با نابودی انسانی آینده ای بهتر داشته باشیم که خود جای سوال دارد چه طور با ازبین رفتن انسانی آینده ای بهتر میشود ؟ چرا که اکثر این انسان ها در میان مردم و تاریخ جایگاه نورانی و بزرگی دارند .

وقتی که کتاب تاریخ را باز کنید و سیری در آن داشته باشید با انسانهایی روبرو میشوید که بسیار انسانهای بزرگ و شخصیت های تاثیر گذاری بوده اند . اما این سرنوشت آنها بوده است که عمری کوتاه داشته باشند . وقتی به گذشته فکر میکنم دوست داشتم به عمق تاریخمان سفر کنم انسان های بزرگ را نجات بدهم . دوست داشتم جلوی ترور شهید مطهری را بگیرم تا هویت های دینی و میهنی مان را امروزه فراموش نکنیم . دوست داشتم مانع مرگ بهشتی و باهنر و مفتح بشوم تا امروز در کشورم خبری از فساد نباشد . خبری از دزدی و اختلاس نباشد . دوست داشتم امثال شریعتی و طالقانی زنده بودند تا جامعه پاک و در نهایت یک اجتماع که دارای ارزش غنی فرهنگی و مردمی متمدن را داشته باشیم ، اجتماع امروزمان و آزادی امروز را مدیون امثال اینها هستیم . آدم های زیادی هستند که دوست داشتم جلوی مرگ آنها را بگیرم بلکه روزگار امروزمان رنگی تر دیروز باشد اما آیا اگر میتوانستیم جلوی سرنوشت بایستیم امروزمان بهتر از دیروز میشد ؟ آیا زندگی بهتری نسبت به گذشته میداشتیم ؟ آیا دوران ما رنگی تر از دوران پدرانمان میشد ؟ الان چه طور؟ 

+ نوشته شده در  جمعه ششم بهمن ۱۳۹۶ساعت 22:52&nbsp توسط معین رضایی   | 

وبلاگ شخصی معین رضایی ...
ما را در سایت وبلاگ شخصی معین رضایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezaeimoeina بازدید : 237 تاريخ : شنبه 26 اسفند 1396 ساعت: 12:29